محمد (ص) در تورات و انجیل
الله و رسولِ میثاق
مترجم: فضلالله نیکآیین
آخرین صحیفهی کتب مقدّسهی عهد عتیق را «ملاکی» مینامند که در حقیقت اسم خاص یا اسم پیامبری نیست. تلفظّ درست این کلمه «مَلاخی» به معنای «فرشتهی من» و «فرستادهی من» است. زیرا کلمهی عبری مَلاخ مانند کلمه عربی مَلَک و کلمهی یونانی anghelos - که کلمهی angel در انگلیسی از آن مشتقّ شده - به معنای «فرستاده» ای است که مأموریت، رسالت یا بشارت معیّنی به عهدهی او گذاشته شده است.
از مطالعهی این کتاب یا دیگر کتب توراة هیچ معلوم نمیشود که این «مَلاخی» که بوده، در کدام دوره از تاریخ یهود میزیسته و در میان چه قومی نبوّت داشته است. کتاب با این کلمات آغاز میشود: (1) «مِیسَّهیِ کلمهی یِهُوَه، اللهِ اسرائیل، به دست مَلاخی. » یعنی: «وحی کلام یهوه، خدای اسرائیل بواسطهی فرشتهی من».
خطاب کتاب به پادشاه معیّنی یا درباریان او نیست بلکه مخاطب مردمانی هستند که از مدّتها پیش در اورشلیم سکنی گزیدهاند؛ معبد اورشلیم پابرجاست و خدمات مربوط به آن نیز جریان دارد. امّا قربانیها و نذر و نیازها و پیشکشها به درگاه خداوند همه از بدترین و نازلترین انواع است؛ گاوان و گوسفندانی که به مذبحها ارائه میشوند همه لاغر و مریض و کور و شل و چلاقند؛ مردم عشریّه خود را منظماً نمیپردازند و وقتی میپردازند، مزخرفترین اجناس را انتخاب میکنند. کاهنان و ربیّان نیز طبیعتاً نمیتوانند وقت و توان خود را در خدمت انجام فرائض مقدسهی خود صرف کنند زیرا گوشت قربانیهای لاغر و بیماری که در اختیارشان قرار میدهند، قابل هضم و مغذی نیست و اصولاً این نذرها و قربانیها و پرداخت عشریهها چنان نامنظم است که زندگیشان را به مخاطره انداخته است و یِهُوَه نیز مطابق معمول در مواجهه با چنین افراد گمراه و اصلاحناپذیرگاه تهدید میکند، گاه وعده میدهد و حتّی در مواردی ناله و شکوه میکند.
از چنین مشخّصاتی برمیآید که گفتگوها و پیشگوییهای مندرج در کتاب «مَلاخی» در حدود اوائل قرن چهارم قبل از میلاد صورت گرفته باشد زیرا در آن زمان بود که قوم اسرائیل نیز، از دست یُهوه خسته شده بودند! و میگفتند: «سفرهی خداوند (یهوه) بسیار فقیرانه است و غذایش بسیار حقیر. » (2) و نیز آنکه: «شما خداوند را به سخنان خود خسته نمودهاید و میگویید چگونه او را خسته نمودهایم، از اینکه گفتهاید همهی بدکاران به نظرخداوند پسندیده میباشند و او از ایشان مسرور است یا اینکه (گفتهاید) کجاست آن خدایی که داوری کند. » (3)
کتاب ملاخی، اگرچه به دوران بعد از اسارت تعلّق دارد، با اینهمه به سبک عبری خوب و مطبوعی نوشته شده است. امّا اگر ادّعا شود که این «وحی یا گفتگو» به صورت اصلی دست نخورده و یکپارچه بدست ما رسیده، خود نشانهی آن است که مدّعی از زبان عبری اطّلاعی ندارد زیرا تعدادی از جملات، آنچنان مثله گردیده که درک معنای واقعی آنها تقریباً غیرممکن است.
بهرحال، موضوع مورد بحث ما در این نوشته، پیشگویی معروف مندرج در آیهی یکم فصل سوّم کتاب ملاخی است، پیشگویی مذکور چنین است:
«هان، من رسول خدا را خواهم فرستاد و او طریق را پیش روی من مهیّا خواهد ساخت و آدنی که شما طالبش هستید، ناگهان به هیکل خود (معبد اورشلیم) خواهد آمد، یعنی آن رسول میثاق که شما از او شادمان میشوید؛ هان او میآید، چنین گفت یَهُوهی صبائوت. »
این آیه یکی از پیشگوییهای بسیار معروف دربارهی «مسیحا» است و البته همهی عیسویّون، قدیّسین، آباء کلیسا، پاپها، بطریقها، اساقفه، کشیشان، راهبان و راهبات و حتّی کودکان تمام خانوادههای مذهبی - که روزهای یکشنبه برای کسب تعالیم دینی به کلیسا فرستاده میشوند- به شما اطّلاع خواهند داد که منظور از نخستین رسول که در این آیه آمده یحیای معمدان (تعمیدگر) است و دومین رسول (فرستاده) - که در زبانهای فرنگی به Angel of the Covenant یعنی «فرشتهی میثاق» ترجمه شده- کهسی جز عیسی مسیح (علیهالسلام) نیست!
تعیین قطعی هویت شخص مورد بحث در این پیشگویی از اهمیتی فوقالعاده برخورد است زیرا کلیساها عیسوی همواره اعتقاد داشتهاند که در این آیه سخن از دو شخص متفاوت در میان است و کسی که این اشتباه بزرگ بیهمتا را مرتکب شده حضرت متّی (یا نویسندهی انجیل متّی) است. یکی از وجوه مشخصّهی انجیل اول یعنی انجیل متّی آن است که همواره میکوشد برای هر حرکت و حادثهای در زندگی حضرت عیسی (علیه السلام) عبارتی، جملهای یا پیشگویی پیامبرانهای در کتب عهد عتیق پیدا کند و به هر زحمتی هست آنها را به عیسی (علیهالسلام) بچسباند. امّا اشتباه بزرگش آنست که دقّت نمیکند تا ضد و نقیض نگوید و از این بدتر در نقل و ترجمهی آیات کتب مقدسه بسیار بیتقوی و ناامین است و اصولاً آشکار است که حتّی در ادبیّات زبان خود تسلّطی ندارد. اصلاً این نکته یکی از جدّیترین اعتراضات در مورد سندیّت و اعتبار و ارزش اناجیل اربعه است. پس باید پرسید که در این میان تکلیف ما چیست؟ آیا ممکن است که متّی، حواری عیسی (علیهالسلام) خود از حقیقت پیشگویی ملاخی بیخبر بوده است و جاهلانه مطلب نادرستی را به استاد خود نسبت داده که ماهیّت یک پیامبر بزرگ الهی را در مظان سؤال و اتهام قرار دهد؟ و آنوقت با انجیل دوّم یعنی انجیل مرقس چه باید کرد که همین پیشگویی را به اشعیاء نبی نسبت میدهد؟! باری متّی گزارش داده است (و لوقاً عیناً تکرار کرده است) که حضرت عیسی (علیهالسلام) در مقابل مردم اعلام کرد که یحیای معمدان «بیش از یک پیغمبر است» و دربارهی همو است که در کتاب ملاخی آمده: «هان، من رسول خود را خواهم فرستاد و او طریق ترا پیش روی تو مهیّا خواهد ساخت. » و سپس چنین افزوده است که: «بدانید که کسی بزرگتر از یحیی به دنیا نیامده است. با وجود این کوچکترین شخص در پادشاهی خدا از او بزرگتر است»! بسادگی مشاهده میشود که تعمداً متن گفتار ملاخی را تحریف کردهاند. در متن اصلی پیشگویی در کتاب عهد عتیق، یهُوه صبایوت (خداوند لشکرها) گوینده است و جماعت مؤمنان، شنوندهی او هستند و عباراتی چون «که شما طالبش هستید» و شما از او شادمان میشوید. » آشکارا نمودار این نکته است. خداوند میگوید: «هان، من رسول خود را میفرستم و او طریق را پیش روی من مهیّا خواهد کرد. » ولی نویسندگان اناجیل با تحریف متن و تبدیل شیّادانهی عبارتِ «طریق را پیش روی من» به «طریق ترا پیش روی تو» کوشیدهاند که پیشگویی ملاخی را به یحیی (علیهالسلام) و عیسی (علیهالسلام) بچسبانند. گفته میشود که متّی، انجیل خود را به زبان مادریاش یعنی عبری (یا آرامی) نوشت تا به یهودیان ثابت کند که خداوند خطاب به عیسی (علیه السلام) گفته است: «این است رسول من که او را پیش روی تو میفرستم و او راه را برای آمدن تو هموار میسازد. » (4) و بتواند بدنبال آن ادّعا کند که آن رسول یا فرشته یحیای معمدان بوده است که پیش از عیسی (علیهالسلام) کارش را آغاز کرده بود. او سپس کار مقایسهی مقام و منزلت یحیی (علیه السلام) و عیسی (علیهالسلام) را به عهدهی خود عیسی (علیهالسلام) میگذارد و از او نقل قول میکند که یحیی (علیهالسلام) از همهی فرزندان بشر والاتر است ولی در ملکوت خدا در پایینترین مقام قرار دارد (5) و چون عیسی پادشاه ملکوت خداوند است، نتیجه میگیرند که: پس عیسی (علیهالسلام) از یحیی (علیهالسلام) بزرگتر و مهمتر است.
من حتّی یک لحظه هم تردید ندارم که این جملات با چنین لحن افراطی از آن حضرت عیسی (علیهالسلام) یا حواریّون او نیست و اطمینان دارم که کشیش یا اسقف جاهل و متعصبی جملات مذکور را جعل کرده و سخنی را به عیسی (علیهالسلام) نسبت داده است که هیچ پیامبری بر زبان نمیآورد.
از سوی دیگر، این تصوّر سنتی آباء کلیسا که رسولی (رسول اول) مأمور صاف کردن جاده برای آمدن «آدُن» است و «رسول میثاق» بنده و خدمتگزار و تابع رسول دوّم است و بعبارت دیگر دو شخص مجزّا در آیات مذکور پیشگویی شدهاند، خود معلول جهل مطلق از اهمیّت استثنایی این رسالت و عظمت کاری است که خداوند به عهدهی این رسول گذارده است. ارباب کلیسا تصوّر میکند که این رسالت الهی چیزی در حدود کار فلان مهندس است که مأمور شده جادهی ناهمواری را برای عبور کالسکههای سلطنتی آماده سازد! بنظر من چون مسألهی پیشگویی پیامبرانه در کتاب ملاخی از اهمیتی فوقالعاده برخوردار است، باید آن را عمیقاً و شجاعانه ولی در عین حال بیغرضانه و فارغ از تعصب و بغض بررسی کرد و بنابراین من کوشش میکنم که موضوع را از پنج زاویهی مختلف مورد مطالعه قرار دهم:
1) نخست باید دانست که منظور از رسول مذکور یک انسان یعنی یک مخلوق دارای جسم و روح است و سخن از ملک و فرشته و موجودی فوق انسان در میان نیست. ثانیاً باید چشم بصیرت و خرد و داوری خود را خوب باز کنیم و بنگریم که این رسول برای صاف کردن جادّهی عبور رسول دیگر که «آدُن» یا «رسول عهد» نامیده شده، اعزام نمیشود بلکه رسالتش آن است که طریق را در برابر خداوند آماده سازد و طریق در برابر خداوند چیزی جز بنیانگذاری و استقرار یک دین نیک راستین سالم جامع نمیتواند باشد وی مأمور است که کلیهی موانعی را که میان خداوند و مخلوقاتش قرار گرفته از میان بردارد و تمام شکافها و چالهها و ناهمواریهایی را که در این طریق عظیم وجود دارد پرکند و هموار سازد تا آنکه همهی سالکان و پویندگان بتوانند در طریقی هموار، منوّر و بیخطر یعنی در سبیل خدا گام بردارند. عبارت عبری «او پینّه دِرِخ» ضمناً به معنای آنست که آن رسول «پرستش و دین را درست و کامل خواهد شاخت» زیرا فعل «داراخ» در عبری مانند همریشهی آن «دَرَکَ» در عربی به معنای «گام برداشتن، نیل و رسیدن و درک کردن و فهمیدن» است و «دِرِخ» که معنای معمولیاش «جاده و راه و گام» است مجازاً در سراسر مزامیر داود و کتب انبیاء مختلف استعمال شده است. بدون تردید این رسول بزرگ خداوند برای آن نمیآمد که طریقی را یا مذهبی را بخاطر اقلیّتی از یهودیان ترمیم و تصحیح کند بلکه رسالتش آن بود که دینی جهانشمول ولایتغیّر در سراسر جهان و برای کلّ بشریت به ارمغان آورد. اگرچه در دین یهود مسألهی وجود یک خداوند واحد حقیقی تأکید شده است ولی تصوّرات یهودیان دربارهی خداوند متعال در مقام الله انحصاری و ملّی اسرائیلی، کهانت و سلسله مراتب رسمی و ظاهری آنها، مراسم و سرودهای مذهبی و تشریفات قلّابی و نیز فقدان هرگونه نظریه و اعتقاد مشخص پیرامون ابدیّت روح، رستاخیز مردگان، روز قیامت و داوری واپسین، حیات جاودان در بهشت یا جهنم و بسیاری سؤالات مذهبی و الهی دیگر - یا نظریّات آشفته و درهم و مبهم در این موارد- مطلقاً نمیتوانست پاسخگوی نیازهای روحی و معنوی ملّتهای مختلف با زبانها، فرهنگها، نژادها، شرایط متفاوت جغرافیائی و احساسات و عادات گوناگون باشد. عیسویت نیز وضع بهتری نداشت؛ این مذهب با توجه به مقدّسات سبعهی (6) بیمعنای خود، با اعتقاد به معصیت اوّلیه و تناسخ خداوند - که تا آن زمان در هیچ مذهب دیگر یا حتی افسانههای باستانی نیز وجود نداشت - و پرستش خدایان سهگانهای که هر کدام شخصیت مستقلی دارند و بالاخره بدلیل آنکه در این مذهب حتّی یک خط یا یک جمله به قلم یا تحت نظارت بنیانگذار فرضی آن یعنی حضرت عیسی (علیهالسلام) وجود ندارد، بهیچوجه نفع و خیری برای بشریت به ارمغان نیاورده بود و بالعکس باعث پیدایش انواع اختلافات، چنددستگیها و ایجاد فرقهها و مذاهب فرعی دیگر شده بود که هر یک نسبت به دیگران احساس تنفّر و بغض و خصومت شدید داشت.
بنابراین رسول مذکور در پیشگویی ملاخی مأموریتی الهی داشت که این هر دو مذهب مبهم و ناقص و آلوده به انواع خرافات و تشریفات را نقض کند و دین باستانی ابراهیم و اسماعیل و دیگر انبیاء را همراه با قوانین و احکام و فرایض نوین برای تمام بشریّت در سراسر جهان مستقر سازد. این دین میبایست کوتاهترین طریق برای نیل به خدا و سادهترین مذهب برای پرستش او باشد و بتواند در مقام سالمترین نوع ایمان، دور از تحریف و جعلیات و بدون آلودگی به خرافات و جزمیّات نابخردانه، تاابدالآباد باقی بماند. این رسول رسالت داشت که طریقی را و دینی را مستقر سازد که همهی مؤمنان به خدای واحد و عاشقان او را بدون نیاز به رهبری صدها راهنمای خودسر و شیّاد و کلاهبردار «مذهبی» مستقیماً راهنمایی و رهبری کند. و از همه مهمتر، این رسول رسالت داشت که ناگهان به خانهی خدا در اورشلیم یا مکّه بیاید، او میبایست شرک و بتپرستی را در این سرزمینها ریشهکن سازد و نه تنها بتها و صور و تمثیل را نابود کند بلکه ایمان به خدای واحد را در دل پرستندگان سابق آن اصنام، جایگزین تزلزل ناپذیر معبودهای بشر ساختهی قبلی سازد. و اجرای این برنامهی عظیم یعنی ایجاد و ساختمان طریقی نوین و دینی جهانشمول که به بشر آموخت که میان خدا و انسان به هیچ واسطه، کشیش، میانجی و اسقف و قدّیس نیازی نیست، فقط بدست یکی از انبیاء بزرگ خداوند به انجام رسیده که محمّد مصطفی (صلی الله علیه و آله و سلم) نام دارد.
2) یحیی مَعمدان، آن رسول پیشگویی شده در ملاخی نبود. چرا؟ میدانیم که در اناجیل اربعه، مطالب و اطلاعات ضد و نقیضی دربارهی یحیی (علیهالسلام) داده شده است و تنها چیزی که دربارهی آن اتفاق نظر هست - و هر کس نگاهی به اناجیل مذکور بیندازد، خود میفهمد - آن است که یحیی (علیهالسلام) هیچ راه و طریقی را صاف و مهیّا نساخت! زیرا حضرت یحیی نه کتابی آورد، نه مذهبی بنیانگذارد و نه مذهب موجودی را اصلاح کرد؛ او اصولاً هیچ ادّعائی نداشت. طبق اطلاعاتی که به ما رسیده، یحیی (علیهالسلام) در جوانی، خانه و خانواده خود را ترک کرد، مدّتها در بیابانها با خوردن عسل و ملخ بسر برد، در حدود سی سالگی از بیابانها به کنار سواحل رود اردن آمد و به تعمیدِ گناهکاران پشیمان و توبه کار پرداخت. امّا نظرات نویسندگان اناجیل اربعه دربارهی یحیی (علیهالسلام) را نیز باید دانست: متِّی اصلاً از وجود رابطهای میان یحیی (علیهالسلام) و عیسی (علیهالسلام) اطّلاعی ندارد یا گزارش کردن چنین امری در نظر وی از اهمیتی برخوردار نبوده است، بنابراین او اسمی از یحیی در انجیلش نمیبرد! و لوقا که میگوید انجیل خود را نه از طریق الهام بلکه از طریق بررسی آثار حواریون عیسی (علیهالسلام) نوشته، مراتب احترام فوقالعادهی یحیی (علیهالسلام) به حضرت عیسی (علیه السلام) را زمانی که هر دوی آنان در رحم مادرانشان بودند، گزارش میکند. (7) بهرحال، یحیی، عیسی را در آبهای رود اردن مانند کسان دیگر تعمید میدهد. نویسندهی انجیل دوّم یعنی انجیل مرقس مینویسد که یحیی (علیهالسلام) گفته است: «بعد از من مردی تواناتر از من میآید که من لایق آن نیستم که خم شوم و بند نعلین او را باز کنم. » (8) که بنظر ایشان، منظور یحیی (علیهالسلام) از آن مرد عیسی (علیه السلام) بوده است و نویسندهی انجیل چهارم یعنی انجیل یوحنّا مینویسد که وقتی یحیی (علیهالسلام) عیسی (علیهالسلام) را دید فریاد برآورده گفت: «نگاه کنید این است آن برهی خدا که گناه جهان را برمیدارد. » (9) بنابراین همهی این حرفها نشان میدهد که یحیی (علیهالسلام) بدون تردید میدانسته است که عیسی همان «مسیحا»ی موعود است. و امّا نویسندهی انجیل متی میگوید وقتی که یحیی زندانی میشود، دو تن از حواریون خود را نزد عیسی (علیهالسلام) میفرستد که از او چنین سؤال کنند: «آیا تو همان شخصی هستی که قرار است بیایید یا ما در انتظار شخص دیگری باشیم؟» (10) و میدانیم که حضرت یحیی (علیهالسلام) در زندان شهید شد زیرا یکی از اخلاف کافر عیسو (بنی إدُم) یعنی ملک هردویس، فرماندار باجگزار رُم، را به جرم ازدواج با زن برادرش (11) نکوهش کرده بود و بدینترتیب، طبق روایت انجیلنویسان، زندگی یک پیامبر پاک و متقی به پایان آمد.
قبل از ادامهی مطلب باید به یکی دو نکته اشاره کنم. یکی آنکه معلوم نیست چرا یهودیان یحیی (علیهالسلام) پسر زکریا را به پیامبر نپذیرفتند. دیگر آنکه در انجیل برنابا نیز اسمی از یحیی مَعمَدان در میان نیست. در قرآن کریم معجزهی تولّد یحیی (علیهالسلام) مذکور است ولی به رسالت تعمید اشارتی نشده است. و بالاخره باید دانست که در انجیل برنابا آمده است که عیسی (علیهالسلام) دربارهی محمّد (صلی الله علیه و آله و سلم) گفت: «بعد از من مردی تواناتر خواهد آمد که من لایق نیستم خم شوم و بند نعلین او را باز کنم. » به عبارت دیگر نویسندگان اناجیل اربعه گفتاری از عیسی را به یحیی نسبت دادهاند. در این مورد در سطور آینده بدقّت پژوهش خواهیم کرد.
طبق نظر نویسندهی انجیل متّی - که یکی از مواعظ حضرت یحیی را در باب سوّم انجیل خود نقل کرده - یحیی ظاهراً اعلام میکرده که ملکوت خدا نزدیک میشود و «آن رسول بزرگ» و پیامبر خداوند خواهد آمد که مؤمنان را، نه با آب بلکه، با آتش و روحالقدس تعمید خواهد کرد.
حال باید دید که اگر یحیی (علیهالسلام) فرستادهای میبود که میبایست طریق را قبل از حضرت عیسی (علیه السلام) آماده سازد و اگر او بشارت دهنده و تابع مسیح است، چرا وی به کمک چند تن از حواریون مردم را گروه گروه با آب تعمید میکند و با وجود رؤیت عیسی (علیه السلام) و تا زمانی که به زندان میافتد دائماً به این کار ادامه میدهد؟ عمل او اکنون بسیار بیمعنی و نابخردانه است! یحیی (علیهالسلام) میبایست به مجرد دیدن و آشنایی با عیسی (علیهالسلام) بدنبال «آن رسول بزرگ» راه میافتاد و یک لحظه از او جدا نمیشد. ولی میبینم که یحیی بهیچوجه چنین کاری نمیکند. البته میتوان مطلب را ضمن سرزنش دروغپردازان همراه با طنز و ذکر نکات نیشدار ادامه داد امّا یک مسلمان همواره نسبت به پیامبران خداوند احساس حرمت و احترام دارد و بنابراین، نگارنده نمیتواند مانند ارنست رنان (12) یا فلان منتقد بیتفاوت فرنگی اظهارنظر کند. باوجود این وقتی گفته میشود که پیامبری چون یحیی (علیهالسلام) که در بیابانها مانند دراویش زندگی میکند، پوست حیوانات میپوشد و ملخ و عسل میخورد، در آرزوی ظهور سرور خود و رسول بزرگ خداوند است و بالاخره ناگهان با «آدُن» خود و «رسول میثاق» مواجه میشود ولی به او نمیچسبد و بدنبالش راه نمیافتد. و باصطلاح اصلاً «ککش نمیگزد»، فیالحقیقه کلّ داستان بسیار مسخره و باور نکردنی مینماید. میگویند که یحیی (علیهالسلام) را خداوند فرستاد تا راه را برای رسول بزرگ دیگری آماده کند و دین خدا را بخاطر آمدن این پیامبر بزرگ پاک و مصفّا سازد ولی این فرستادهی خداوند (یعنی یحیی) بجای پرداختن به چنان رسالت دشوار و فعالیت و مبارزه در راه آمادهسازی مقدمات ظهور او، تمام عمر خود را در بیابانها و در میان جانوران میگذراند و فقط کوتاه زمانی در کنار رود اردن عدهای را تعمید میدهد. گویی حضرت یحیی (علیهالسلام) که رسالت صاف و آماده کردن طریق انسانها را بعهده داشته، عمدهترین سالهای عمرش را در بیابانهای برهوت و خالی از سکنه گذرانده تا در این صحاری لمیزرع برای جن و پری و از ما بهتران جادهی شوسه بسازد!
3) حضرت یحیی (علیهالسلام)، الیاس نبی نیز نبود (چون نقل کردهاند که حضرت عیسی (علیهالسلام) چنین گفت. ) (13) در کتاب ملاخی سخن از آمدن حضرت الیاس در میان است که بعد از ظهور آن رسول بزرگ و زمانی قبل از روز رستاخیز خواهد آمد. اگر حضرت عیسی (علیهالسلام) مطلبی شبیه آن نقل قول گفته باشد، فقط منظور آن بوده است که یحیی (علیهالسلام) در طرز زندگانی مرتاضانه، در شدّت عشق نسبت به خداوند، در شجاعت لازم برای نکوهش پادشاهان ستمگر و اعتراض به رهبران منافق مذهبی، مانند حضرت الیاس است. بهر حال، بحث دربارهی این ادّعای پوچ و غیرقابل دفاع ارباب کلیسا که یحیی (علیهالسلام) آمده بود تا طریق را برای عیسی صاف کند، تضییع وقت است. ضمناً باید اضافه کرد که یحیی معمدان نه ذرّهای از شریعت موسی را نقض کرد نه کوچکترین چیزی بر آن افزود و تعمید نیز همان رسم قدیمی یهودی بنام مَمدوثیهَ یعنی «شستشو و غسل و وضو» و در واقع طهارت با آب است و بدیهی است که غسل و شستشو را نمیتوان یک «طریق» یا «مذهب» دانست، امّا ارباب کلیسای عیسوی برای این موضوع نیز یک نهاد کلیسایی پدید آورده آنرا جزء مقدّسات سبعهی خود جا زدهاند که اکنون «شعیرهی مقدسّه تعمید» نامیده میشود!
4) اگر بگوییم که منظور پیشگویی ملاخی حضرت عیسی (علیهالسلام) نبوده است، چنین بنظر میآید که بحث بیهودهای را پیش کشیدهام زیرا هیچکس نظر مرا نفی نمیکند و علّتش آن است که ارباب کلیسا همواره گفتهاند که آن «رسول طریق»، یحیای معمدان بوده است نه عیسی مسیح (علیهالسلام). البته یهودیان هیچکدام از این حرفها را نمیپذیرند که مطلب دیگری است. امّا از آنجا که در پیشگویی ملاخی سخن از یک شخص واحد در میان است نه دو آدم مجزّا، نگارنده قویّاً و از روی ایمان و وجدان ادّعا میکند که آن شخص حضرت عیسی (علیهالسلام) نیست. و اهمیت موضوع در این است: اگر حضرت عیسی - نعوذبالله - خدا باشد که ارباب کلیسا چنین باور دارند، در آن صورت از او نمیتوان برای آماده کردن طریق پیش روی یهُوَه صبائوث استفاده کرد! و اگر عیسی (علیهالسلام) خود یَهُوه باشد، پس گویندهی این پیشگویی کیست؟ و آن یهُوهی دیگر که میبایست طریق در پیش روی او مهیّا شود، کدام است؟ و اگر حضرت عیسی (علیهالسلام) انسانی معمولی از گوشت و خون و استخوان مانند همگان بود و خدمتگزاری خداوند لشکرها را به عهده داشته است، بدترین صورت قضیه برای ارباب کلیسا مطرح میشود زیرا عیسایی که مانند پیامبران دیگر انسانی معمولی باشد، از لحاظ کلیساهای تثلیثپرست، ارزشی ندارد و نمیتواند بنیانگذار مذهب «أب و ابن و روحالقدس» باشد. هیچکدام از اشکال مختلف مذهب عیسویّت، ارتدکس، کاتولیک، پروتستان، کوئِیکِر (14)، سَلوِی شَنیست (15) و انبوه فرقهها و جوامع رنگارنگ و گوناگون آن هرگز نمیتواند جانشین «طریق» یا «دین» پیشگویی شده در کتاب ملاخی باشد و عیسی نیز بنیانگذار و جادهصاف کن هیچکدام از آنها نیست. مادامیکه عدهای منکر توحید مطلق خداوند هستند، دائماً دچار اشتباه میشوند و در باطلاق گمراهی بیشتر فرو میروند و حضرت عیسی (علیهالسلام) نیز دوست آنان نیست و کمکی به آنان نخواهد کرد.
5) شخص مشارالیه در پیشگویی ملاخی دارای سه خصوصیت است: فرستادهی دینآور است، فرماندهای بزرگ است و رسول میثاق است و سه شرط نیز دربارهاش ذکر گردیده: ناگهان به خانهی خدا (مسجد یا معبد) خواهد آمد، مردم طالب او و در جستجویش هستند و همگان از او مسرور خواهند شد.
پس باید پرسید که این بزرگمرد با جلال و شکوه، این خیرخواه و خیراندیش بزرگ بشریّت و این فرمانده نترس و دلیر که خدماتی درخشان در راه خداوند قادر متعال و دین او انجام میدهد کیست؟ آیا این شخص کسی جز محمّد - درود و برکت خدا بر او باد - میتواند باشد؟
حضرت محمّد (صلی الله علیه و آله و سلم) کتاب مقدّس بینظیری بنام قرآن برای مردم جهان به ارمغان آورد و دینی بسیار ساده و معقول و پرخیر و برکت بنام اسلام به ایشان اعطا کرد که تاکنون وسیلهی ارشاد صدها میلیون انسان مشرک و بتپرست در سراسر جهان بوده و آنان را در چارچوب جهانشمول برادری و برابری متّحد ساخته است؛ این دین صورت حقیقی و رسمی همان ملکوتِالله فیالارض است که عیسی (علیهالسلام) و یحیی (علیهالسلام) فرارسیدنش را بشارت میدادند. اصولاً مقایسهی این رسول بزرگ الهی با عیسی (علیهالسلام) و یحیی (علیهالسلام) که در دوران کوتاه نبوّت خود نتوانستند حتّی یک مشرک یا یک بتپرست را به دین خدا آورند (16) یا دست کم قوم یهود را چنان ارشاد کنند که به رسالت الهی خودشان اقرار آورند، کاری عبث و بیهوده است.
پینوشتها:
1. این صحیفه فقط حاوی چهار فصل کوتاه است. - م.
2. کتاب ملاخی، فصل 1، آیهی 12: «امّا شما آنرا بیحرمت میسازید چونکه میگویید خوان خداوند نجس است و ثمرهی آن یعنی طعامش محقّر است. »
3. کتاب ملاخی، فصل 2، آیهی 17.
4. انجیل متّی، باب 11، بند 10
5. انجیل متّی، باب 11، بند 11: «بدانید که کسی بزرگتر از یحیی بدنیا نیامده است. با وجود این کوچکترین شخص در ملکوت خدا از او بزرگتر است. » - م.
6. مقدسات سبعه (نزد کاتولیکها) و مقدسات خمسه (نزد فرقههای دیگر) را میتوان «فروع دین» آیین تثلیث دانست که از آنجملهاند: تعمید، تأیید میثاق، عشاء ربّانی، اعتراف به گناهان و غیره. - م.
7. انجیل لوقا، باب 1، بندهای 45 - 39: «در آن روزها مریم عازم سفر شد و با شتاب به شهری واقع در کوهستان یهودیّه رفت. او به خانهی زکریا وارد شد و به الیزابت (مادر یحیی که در این وقت یحیی را حامله بود. - م) سلام کرد. وقتی الیزابت سلام مریم را شنید بچّه در رحمش تکان خورد. الیزابت از روحالقدس پرشد و با صدای بلند گفت: تو در بین زنان متبارک هستی و مبارک است ثمرهی رحم تو، من کی هستم که مادر خداوندم به دیدنم بیاید؟ همینکه سلام تو به گوش من رسد، بچّه از شادی در رحم من تکان خورد، «ضمناً باید دانست که شکل اصلی نام مادر یحیی در عبری «انتصابات» است. - م.
8. انجیل مرقس، باب 1، بند 7.
9. انجیل یوحنّا، باب 1، بند 29.
10. انجیل متّی، باب 11، بند 3 و جاهای دیگر.
11. طبق روایات و کتب مذهبی مسلمین، حضرت یحیی (علیهالسلام) آن حاکم فاخر را از ازدواج با دختر خود نهی کرد و این درست مینماید زیرا ازدواج با زن برادر، اگر برادر قبلاً درگذشته یا زنش مطلّقه شده باشد، جرمی محسوب نمیشده است. - م.
12. Ernest Renan
13. انجیل متّی، باب 11، بند 14: «(عیسی گفت) اگر اینها را قبول دارید باید بدانید که یحیی همان الیاس موعود است. - م.
14. Quakers: این فرقهی مذهبی عیسوی در قرن هفدهم در انگلستان پدیدار شد؛ پیروان آن واسطههای کلیسای عیسوی را ردّ میکنند و معتقدند که انسان خود میتواند از طریق کشف درون خویش به رستگاری برسد. -م.
15. Salvationists: فرقه مذهبی عیسوی دیگر که بر رستگاری روح تأکید میکند. - م.
16. حواریون و دیگر پیروان یحیی (علیهالسلام) و عیسی (علیهالسلام) همه موحّد بودند. - م.
بنیامین، داود؛ (1361)، محمد (ص) در تورات و انجیل، ترجمهی فضلالله نیکآیین، نشر نو، چاپ اول.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}